بوی یلدا را می شنوی ؟
انتهای خیابان آذر
باز هم قرارِ عاشقانه پاییز و زمستان
در بلندای یک شب
به نام یلدا
شب عشق بازی برگ و برف
پاییز چمدان به دست ایستاده
قصد رفتن دارد
آسمان بغض کرده و میبارد
خدا هم میداند
عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست
پشت پای پاییز آب میریزند
پاییز! رفتنت بخیر
سفرت بی خطر
Happy Yalda Night
یلدا شب بلند غزلهای مشرقی ست
میلاد هر ترانـــه زیبـای مشرقی ست
♥
آهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتـــاب گاهواره رویای مشرقی ست
♥
سرما حـــریف قصــــه مــــادربــــزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی ست
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد