شمع ها را که فوت کردی
بیست و یک سال
از شب های دلتنگی ات می گذرد
شب هایی که با نگاه های خیره
به قاب زندگی زاده شدند
و چشم ها و کلمات که بودنت را تثبیت کردند
و تو بزرگ شدی
کنار خانواده ای به وسعت سرزمین مادری ات
و روزها هم بهانه ای شد
برای گفتنها ، دیدنها و از همه مهم تر
آشنا شدنها و بودن ها و تکرار شدن ها
واژه هایی که سُر خوردند
و به گوش رسیدند
و آب شدند در ذهن ها
و داستان هایی شدند برای لالایی شبانه ات
امشب شب برآورده شدن آرزوی توست
بخواه از ته دل ، ماندنت را
برای کسانی که می خواهند لبخندت را
برای کسانی که دوست دارند بودنت را
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد
نظرات مطلب
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است