روز میلادت قایقی کاغذی
بر آب روان رها خواهم کرد
به دور از هر دغدغه ای
بادی آرام بر بادبانهایش خواهم دمید
بسوی پائین رود
کرانه تا کرانه
در حریم چمنزارها
همراه با گل های ریز بنفشه
با صدای آهنگین آب برایت خواهم سرود
ترانه ای
به زلالی آب
به زیبائی نظاره کردن گل
قسم به گلبرگ های گل رز
به شیرینی نوشیدن جرعه ای آب
به تلالو نور خورشید
میان ازدخام شاپرکها
نرود از یادم
صدای قدم هایت
happy birthday yalda
خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم
با خودم فکر می کنم،
دریا چطور ، حساب موجهایش را نگه دارد ؟
پاییز از کجا بداند هر بار چند برگ از دست میدهد ؟
ابرها چه می دانند چند قطره باریده اند ؟
خورشید مگر یادش مانده چند بار طلوع کرده است ؟
آسمان مگر حساب ستارگانش را دارد ؟
حسابش فقط دست خدای من و توست
من در زندان خواستن تو اسیرم
و مرز بین خواستن و نخواستن تو
بی نهایت است
و این همان عشق است
و روز میلادت سند عشق من به توست
میخواهم در این سند فهرستی
از بی نهایت ها تهیه کنم
فهرستی از تمام نشدنی ها
فهرستی از بی پایان ها
که تمثیل عشق من به تو باشد
سند عاشقی ام را در روز میلادت ورق بزن
تا بدانی عشقم به تو همانند خدایمان تمام نشدنیست
happy birthday yalda
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد