تولد یلدا

دوباره زمان برمدار تولد تو

ساعت زندگی مرا کوک می کند

هر گز نتوانسته ام شوق داشتن تو را

در هیچ شعر و متنی 

کاملا ادا کنم

میلاد تو را به خودم تبریک می گویم

و خدا را شکر میکنم

 که با آوردن تو به زمین

آسمان دنیای مرا آبی کرد :)

تو همان زمزمه ی بارانی 

منم آن خاک وسیع 

که دلش میخواهد 

آسمانی ابری 

پس بیا آرامم 

تو ببار بر تن و روح و جانم 

تو بشور هرچه غم دل دارم 

تو مرا سیر کن از قطره ی عشق 

ای بارانم ، تو بشو جان منو یار من  

من از آغاز یکی بودنمان میخوانم 

قسم به تمام ستاره ها که تا زنده ام 

به اعتبار خورشید دوستت خواهم داشت 

و به عزّت غروب سوگند میخورم 

که تا شمع وجودم میسوزد تو را از یاد نبرم 

 داستان زندگی من داستان بی پایان غصه است 

که از زیر سایه درخت بید آغاز شد

 و تا سقوط شبنم از روی گل سرخ ادامه دارد

 و اما تو

 و تو ای فرشته ی تنها 

تو از کوچکترین در ذهنم آمدی

 و امروز با شکوه ترین آفریده ذهن منی !

 و امروز که تولد توست میترسم 

به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد

 happy birthday yalda

اگر باران بودم انقدر می باریدم

 تا غبار غم را از دلت پاک کنم

اگر اشک بودم

 مثل باران بهاری

به پایت می گریستم

اگر گل بودم

 شاخه ای از وجودم

 را تقدیم وجود عزیزت می کردم

اگر عشق بودم 

آهنگ دوست داشتن

را برایت می نواختم

ولی افسوس که نه بارانم 

نه اشک نه گل و نه عشق

اما هر چه هستم

دوستت دارم 

Happy Birthday Yalda