شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره
بگیر ای دوست ! از غمهـــــــا کناره
♥
شب شادی وشـــور و مهربانی است
زمـــــــان همدلی و همزبانی است
♥
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد
محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
♥
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
♥
یلدا شب بلند غزلهای مشرقی ست
میلاد هر ترانـــه زیبـای مشرقی ست
♥
آهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتـــاب گاهواره رویای مشرقی ست
♥
سرما حـــریف قصــــه مــــادربــــزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی ست
امشب دل خود ز غم جدا می بینم
از روزن شب نور خدا می بینم
در پشت حصار این شب یلدایی
در بند غزل ، تو را رها می بینم
من یاد تورا ز غم تمنا کردم
هجران تو را همیشه حاشا کردم
شب را به گمان ، فدای فردا کردم
در امتداد سکوت شب یلدا نشسته ام
به انتظار طلوع صبح فردا نشسته ام
در اشتیاق نگاه ملتمسم حضور توست
در این هجوم جدایی که تنها نشسته ام
Happy Yalda Night
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است
شب یلدا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه ،هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد