پرنده بر شانه های انسان نشست
انسان با تعجب رو به
پرنده کرد و گفت :
اما من درخت نیستم
تو نمی توانی روی شانه های
من آشیانه بسازی
پرنده گفت :
The world is getting ready to sit a little smile on your lips.
آری شرط نابودی عشق من به تو نابودی جان من است و در قلبی که تو هستی تردید توقع و غرور معنا ندارد